......[      AhmadAli    Kargaran        ]......

......[ AhmadAli Kargaran ]......

Artist .environmental art & site spesific installation .Born in Gambroon city. Iran.
......[      AhmadAli    Kargaran        ]......

......[ AhmadAli Kargaran ]......

Artist .environmental art & site spesific installation .Born in Gambroon city. Iran.

[ Post Onion ] پَـــــــــــــــسا پیـــــــــــــــــــاز

[Performance Art]


 

احمد علی کارگران 

25شهریور 1394   | گالری گرمساری 



پسا پیاز
"
تحلیلی بر پرفورمنس پساپیاز"

فضای آماده شده برای این اجرا از این قرار است: مخاطب وارد سالنی می شود که کف آن با پارچه ای سفید پوشانده شده، در انتهای سالن بر روی دایره ای قرمز دیگ بزرگی قرار دارد، سه صندلی خالی دور دیگ قرار گرفته و تعدادی پیاز حول دیگ افتاده است. در شروع اجرا سه اجراگر روی صندلی حول دیگ می نشینند و شروع می کنند با چاقویی به تکه کردن پیازهای درون دیگ، بعد از لحظاتی احمد کارگران رو به حاضرین توضیح می دهد که قرار است امروز در این اجرا با هم حول موضوعی گفتگو کنند و برای اینکار قواعدی را ذکر می کند: اول اینکه هر کسی می تواند در گفتگو شرکت کند، دوم اینکه هر کسی قرار شد نظرش را بگوید باید یکی از سه نفر حاضر را حذف کرده و به جای او دور دیگ روی یکی از سه صندلی بنشیند، سوم اینکه زمان اظهار نظر حتمن باید پیاز ها را تکه تکه کند، چهارم اینکه شخص مورد نظر می تواند موضوع گفتگو را تغییر دهد و جمع را با موضوع خود همراه کند.
بعد از گفتن قواعد بالا احمد کارگران موضوع پیشنهادى را مطرح می کند: اینکه در تجربه ی دفن یکی از دوستانش کسی نظرش را درباره ی حیات پس از مرگ و وجود خداوند پرسیده و او جوابش را رو به مخاطب مفصل می گوید (البته کمی طولانی ) و از اجراگران دیگر می خواهد نظرشان را بگویند و پس از گفتگوی سایانى (یکی از اجراگران) در این باره از داوطلبی که خواستار شرکت در بحث است دعوت می شود به جمع دیگ بپیوندد و به جای یکی از سه نفر که خودش انتخاب کرده بنشیند، این قاعده به همین شکل جابجایی ادامه می یابد و افراد تا انتها وارد بحثی می شوند که چند وضعیت به خود می گیرد: بعد از چند نفر اولی که در راستای همان موضوع مطرح شده یعنی مرگ و فلسفه آن صحبت می کنند کسانی هم با حضورشان خواستار تغییر موضوع و نظر پیشنهادی خودشان می شوند که البته بیش از دو مورد نیست (درباره ی نقش مخاطب در هنر امروز و مخاطب محوری و مورد دیگر پیشنهاد صحبت درباره ی دغدغه های نسل دهه ی هفتاد! اینستاگرام، فیس بوک و ...) و در عین حال چند نفر سعی دارند با حضورشان نوعی رفتار ساختار شکنانه را پیش بگیرند و یکى با پریدن بر روی صندلی و تعریف از دوست اش می گوید که دوست دارد به جای موضوع پیشنهادی در باره ی دوستش حرف بزند. این اجرا خیلی زود هر سه نفر اجرا گرش را از روی صندلی کنار می گذارد. احمد کارگران (به عنوان طراح) دیگر بر روی صندلی باز نمی گردد و جهانگیر سایانی به کرات باز می گردد و خواهان حضور دوباره است، علیرغم دو پیشنهاد داده شده برای گفتگو و ورود آنارشیستی! چند نفر در اجرا، و حتی صحبت چند نفر درباره ی خود این اجرا و نقد آن در حین اجرا، موضوع اصلی ست که تا انتها دست و پا شکسته دنبال می شود. تعدادی مخاطب تا آخر در سالن می مانند و تعداد زیادى به مرور سالن را ترک می کنند.
در مجموع کلیت ماجرا و تاکید احمد کارگران سعی بر شکل گیری گفتگو دارد، گفتگویی که موضوعش در ابتدا پیشنهاد خود اجراگران است یا هر پیشنهاد دیگری که از سوی حاضرین باشد اما آیا گفتگویی شکل می گیرد؟ آیا همه ی مخاطبین موفق به این امر می شوند؟ در ادامه خواهم گفت که چرا این تاکید بر گفتگو کلید انحرافی ماجراست و احمد کارگران قصد دارد با گذاشتن ابژه ای در فضا ما را در ماجرای طراحی شده اش قرار دهد تا مگر ذهنی برون رفت را فعال کند، ماجرایی که به ظاهر بر فریب و نوعی چیدمان آگاهانه طراحی شده است. تاکید من بر فریب و آگاهانه به این جهت است که در اجرا در عین حال که ما قرار است درباره ی موضوعی گفتگو کنیم و خود گفتگو مهم می نماید ظاهرن این کلک و فریب ماجراست، فضایی آزاد برای گفتگو در عین حال که در این فضا و زمان عامل دیکتاتوری و دستوری دیگری را بر ما تحمیل کرده است، هر کسی که قرار است صحبت کند باید پیازها را تکه کند، بوى پیاز همه ی حاضرین را آزار می دهد. حالا رسیدیم به کلید ماجرا، در این اجرا طراح ما را فریب می دهد. آگاهانه سعی دارد ما را در ورطه ای قرار دهد که آن سوی ماجرا پنهان بماند، می داند که بوی پیاز اشک همه را در می آورد، می داند که این بو باعث آزار مخاطب می شود، از قبل هم ا ین را می داند اما آنچنان ما را با عامل گفتگو فریب می دهد که یادمان می رود از سویی دیگر با عامل آزار دهنده ی پیاز قصد کرده ما را بیازارد، هیچ کس به رفتار دیکتاتوری پنهان او یعنی وجود پیاز و بوی آن تا آخر اعتراضی ندارد، مگر نمی شد خواسته ى یکی از حاضرین گفتگو درباره ی خود پیاز باشد و در شکل ایده آل آن شاید دیگ پیاز را از ماجرا حذف کرد، حالا از این درگاه اگر کمی در لانگ شات ماجرا قرار گیریم و پسا پیاز را نگاه کنیم به چند زاویه از دید می رسیم:
1.
پرفورمس آرت را اگر بستری برای حضوری واقعی و بر پایه ى تجربه ای از زندگی بدانیم و آن را برشی از واقعیت تلقی کنیم پسا پیاز نقدی دارد بر واقعیت زندگی ما. احتمالن همان جوک معروف " گوز " را شنید ه اید. اینجا رندانه عمل تکه کردن پیاز مصوب و دیکته شده، عامل و موجودیتی که جنبه ی عمومی دارد و همه را آزار می دهد، ولی کسی ظاهرن به آن اعتراضی ندارد و همه به دنبال انتخاب و دموکراسی مى گردیم. طبیعى ست در جامعه ای که تمامی ارکان آن همسان رشد نکند گفتمان و توسعه امری ناقص می ماند و جالب تر آنکه تلقی ما از دموکراسی هم ابتر است (عین رفتار بالا پریدن از صندلی که در ذهن فرد آزادی و انتخاب است و در عین حال گمان می کند آنارشیست بودن نوعی خرابکاری است) غافل از آنکه در بستری از دیکتاورى گمان می کنیم صاحب آزادی هستیم. مگر نه این است که ما در جامعه ای این چنین زیست می کنیم!
2.
رفتار و کنش مخاطب در این اجرا را با کمی دقت می شود به رفتار کلی ما در جامعه همسان کرد، گروهی که تاب و تحمل فضا را ندارد و حاضر به ترک مکان و مهاجرت می گیرد، گروهی که حاضر به تحمل آزار و پایه های دیکتاتورى ست و بی مشارکتی در تغییر فضا تنها، هست. گروه سومی که تلاش دارد در فضای شبه دموکراتی که طراحی شده بماند، مشارکت کند و فضا را تغییر دهد اما هنوز بر اصل دیکتاتورى پنهان تحمیل شده یا آگاهی ندارد یا اعتراضی ندارد، که هر سه نوع این مخاطب در این اجرا بود و گروه آخر که شاید ایده آل باشد و در این اجرا ظاهر نشد کسانی که بر خود کلیت اعتراض کنند و بر فریب طراحی شده طغیان کند (شاید مفهوم درست آنارشیستی این جا باشد، آگاهی و واکنشى آگاهانه در راستای تغییر).
3.
یکی از شاخص های هنر اجرا نزدیک شدن به خط قرمزهای جامعه است، مساله ى جالب در این اجرا گفتگوهایی درباره ی وجود یا عدم وجود خدا، فلسفه ى حیات و پس از آن و حتی اظهار نظر درباره ی حجاب و ارزش های دیکته شده و مواردی بود که در یک چنین مکان و فضایى با توجه به شرایط جامعه و حکومت عمومی شدن آن معمول نیست آن هم نه در لفافه یا سمبل و استعاره های تعریف شده در گرایش دیگر هنرها، بلکه در موقعیتی رئالیستی و واقعی که پرفورمنس آرت فراهم کرده است.
4.
در طراحی پساپیاز مخاطب اهمیت به سزایی پیدا می کند تا آنجا که خیلی زود به حذف احمد کارگران می رسد و همه چیز با خود مخاطب ادامه می یابد، طراح فضایی را دیکته کرده و خودش را پس آن پنهان می کند و ما را در فضای فریبش قرار می دهد.
مگر این همان واقعیت حال حاضر و شرایط زندگی و جامعه ی ما نیست؟
5.
در این اجرا عناصر و عواملی طراحی شده بود که بار و جنبه ی نمادین پیدا می کرد یا حضور آن بی خود بود، مثلن وجود دایره ای قرمز رنگ که بار نمادین دارد و عنصرى مخل بود یا وجود میکروفن که معلوم نبود چه کاربردی دارد، این جنبه لطمه ی شدیدی به پرفورمنس پساپیاز می زد چرا که این نوع هنر همواره در گریزی از مفاهیم نمادین است.
|
فاطمه بردال | شهریور نود چهار |






 


پساپیاز و چند نگاه
رضا دبیری نژاد

نخست: چند روز پیش که احمد کارگران کار جدید خود را با نام پساپیاز انجام داد. همزمان با این اجرا منتقدان جدید او به بیان نقدهایی پرداختند که شاید به ظاهر تازگی دارد. اما در کنار این نقدها می توان کارهای اخیر کارگران را از زاویه ای دیگر دید. اگر کارهای کارگران را بدون کارگران در نظر بگیریم به راستی کارهای او در کدام حیطه هنری قرار می گیرد. او ب کار خود نام پرفورمنس نهاده است. اما در نظر بگیرید که کار او با همین شاکله اگر در صحنه نمایش اجرا می شد آیا نمی شد بر آن نام نمایش گذاشت و اگر در یک استودیوی تلویزیونی انجام شده و ضبط و پخش می گردید آیا نام یک برنامه تلویزیونی را نمی شد بر آن گذاشت؟ اینکه احمد کارگران از حوزه هنرهای تجسمی آمده است و نام او با حیطه هنرهای تجسمی پیوند خورده است و یا اینکه کار او در یک گالری که مکان کارهای تجسمی است اجرا شده سبب گردیده است این روایت از کارهای او ایجاد شود که اثر او یک اثر تجسمی است. هر اثری وقتی در یک حیطه هنری شکل می گیرد از نشانگان آن حیطه و قواعد ترکیبی نشانگاه در آن حوزه هنر بهره می برد. چنانکه ادبیات از نشانگان نوشتاری و موسیقی از نشانگان شنیداری و ترکیب هارمونیک آن استفاده می کند و یا عکاسی دارای قواعد تصویر ثابت و سینما نیز بهره گیرنده از تصاویر متحرک است. حوزه تجسمی نیز از نشانه های تجسمی مانند رنگ، نقش و حجم استفاده می کند و نتیجه حاصل ترکیبی از نقش ها است که امروزه دیگر پایبند بر ماندگاری نقش ها هم نیستند. در هنرهای جدید مانند پرفورمنس این فرصت هست که جسم آدمی مانند نقش دیده شده و به کار گرفته شود و نقشی در ترکیب نهایی را بسازد. اما به نظر می رسد کارگران در کارهای اخیرش بر نقشمایگی آدمی چندان تأکید ندارد و رفتار و گفتار او بیشتر موردنظر قرار داده است. اینجاست که تعادل و موازنه حضور نشانه ها به سمت نشانه های شنیداری و کلامی تغییر یافته است. تغییری که سبب می شود مخاطب کمتر به زبان تجسمی او توجه کند و بیشتر متوجه مضامین ظاهری و اولیه همچون گفتگو توجه کند و اینجاست که می شود پرسید که آیا کارگران مرز تجسمی کارش را شکسته است و وارد حیطه های دیگری همچون نمایش شده است. جایی که او به جای یک آرتیست تجسمی در قواره کارگردان نمایشی آن هم از نوع نمایش های تجربی ظاهر می شود. اما به راستی کلام چقدر می تواند در حیطه تجسمی جایی داشته باشد و آیا غلبه کلام به معنای عبور از حیطه هنرهای تجسمی است و یا گسترش مرزها برای پیوند مرزهای تجسمی و دیگر هنرها؟ نگاه دوم: هر اثر یک رسانه است که با مجراهایی که هنرمندش انتخاب می کند امکان تولید ساختار معنایی خود را ایجاد می کند. بخشی از این معنا با انتخاب و چیدمان هنرمند شکل می گیرد و برخی دیگر خارج از خواست هنرمند بر اساس بافت های موقعیتی و نوع ارتباط مخاطبین شکل می گیرد. احمد کارگران در پساپیاز یک مجرای جدید به مجراهای ارتباطی خود اضافه کرده است. آنچه در پیاز افزون بر فرم و شکل آن برجسته است بوی تند پیاز است. این بو مجرای بوییا را بر مجراهای دیگر اضافه می کند و بخشی از نشانگان اثر را می سازد. نشانه بویایی در کنار نشانه های دیداری و شنیداری قرار می گیرد. بویی که مخاطب به شکل ارادی و غیرارادی از آن متأثر است و می تواند واکنش های مختلفی را ایجاد کند و در نهایت بخشی از معنای اثر را شامل می شود. با این انتخاب اثر پساپیاز به یک اثر چند رسانه ای تبدیل می شود و از منظر ژانرهم به یک فضای بیناژانری تبدیل می شود که ژانرها در این فضا بر هم اثر می گذارند و مخاطب می تواند از ژانری به ژانری دیگر گذر کند و معناهای مختلفی را در خود بسازد. کارگران در واقع دیگر متعهد به حریم نشانگانی ژانرها در هنر نیست و از هر نشانه ای که با آن مواجه می شود بهره می گیرد و این خود یعنی نوعی بازی نشانه ای و بازی مجراهای مختلف نگاه سوم: در پساپیاز هنرمند دیگر صاحب تمام کار نیست و کل اثر را نمی سازد. او در حد ایده پرداز می ماند. ایده در میان گذاشته می شود و مشارکت کنندگان بقیه کار را می سازند و تا انتها می برند. در نگاه نخست شاید بنظر بیاید که مخاطبین را به حیطه هنرمندی وارد می کند و آنها هستند که پس از هنرمند مولف شده و کار را شکل می دهند و با مشارکت خود کار را می خوانند. به عبارتی دیگر کار با هنرمند شروع می شود و با اجرا از هنرمند جدا شده و با مخاطبان خوانشگر پیش می رود. اما آیا به راستی مخاطبین هستند که کار را شکل می دهند و هنرمند در هنگام اجرا نقشی ندارد؟ در پساپیاز هنرمند تا پایان کار رادیده است و پیش بینی کرده است، از اینرو مخاطبان تصور می کنند که کار را شکل می دهند اما در واقع آنها تصور هنرمند را پیش می برند. هنرمند پایان کار را تصور کرده و در نظر داشته است. اینگونه است که نمی توان مخاطبان را در جایگاه تألیفی دید، هنرمند مشارکت کنندگان را به بازی گر فته است و آنها برای او بازیگرانی بیش نیستند. او خود نیز بر اثرش نام پلی آرت می گذارد. پلی که هم به معنای بازی است و هم به معنای نمایش و نواختن. آنچه در نهایت دیده می شود قدرت هنرمند است هنرمندی که می تواند با ایده خود همه را به بازی بگیرد و به بخشی از ایده خود تبدیل کند. او در ظاهر به همه فرصتی برای آزادی یا گفتگو می دهد اما در نهایت آنها آنقدر هم که تصور می کنند آزاد نیستند، آزادی آنها بخشی از بازی هنرمند و در واقع قدرتنمایی ااوست. اینجاست که نوعی چالش گقتمانی در اثر کارگران پدید می آید او به ظاهر آزادی می دهد اما در واقع مخاطب را در بازی خود محدود و اسیر می کند و آنها نمی توانند بازی او را برهم بزنند هنر دنیای تمایز است و در واقع هنرمند هم از طریف این تمایز برای خود هویت سازی می کند. کارگران در این کار با تمایز خود به عنوان قدرت حاکمی که می تواند همه را به بازی بگیرد برای خود هویت و تمایز بسازد و هنرمندی خود را به رخ بکشد. در حقیقت پساپیاز نشان می دهد که آدمی از محدودیتی به محدودیتی دیگر وارد می شود و در هرکجا به اندازه فضای بازی حق آزادی و گفتگو دارد.

 


[PDF     [POST ONION









نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد