......[      AhmadAli    Kargaran        ]......

......[ AhmadAli Kargaran ]......

Artist .environmental art & site spesific installation .Born in Gambroon city. Iran.
......[      AhmadAli    Kargaran        ]......

......[ AhmadAli Kargaran ]......

Artist .environmental art & site spesific installation .Born in Gambroon city. Iran.

[ Moon story] داســـــــــــــــــــــــتان مـــــــــــاه

چرا ساختار این برنامه و این نوع کار آشفته است ، اصلن این چه نوع کاریست ؟ با چه دلیلی نامش داستان خوانی است ؟
از قسمت آخر شروع می کنم ، تعریف ما از داستان خوانی چیست ، آیا تعریف مشخصی داریم ؟ مثلن اگر کسی بیاید و داستان را با لحن مناسب و هجای درست واژه ها ،صدای رسا و بی لکنت بخواند و اوج و فرود را رعایت کند این تعریف درست تر است یا اگر مثلن کسی حرکاتی چون تاکید های اشاره ای یا چشمی و در کل ترفند های گیرا به کار اضافه کند ؟ 

 
  

یا در شکلی دیگر از ابزار و امکانات واقعی در کنار بدن به عنوان یک ابزار کارآمد استفاده کند ؟ یا بجای خوانش مکتوب آنرا از بر بخواند ؟ واقعن تعریف درست کدام است ؟ واگر کمی بر گردیم به پیش تر از ثبت و نوشتار مکتوب، تعریف انسان پیشین از خواندن در جمع چه بوده است ؟ یا خود داستان پیش از مرحله پیدایش نوشتار اگر ویژگی های ساختاری و طراحی درست داستان را داشته است، اسمش چه بوده ؟ و در مجموع این تعاریف و معیارها تا کجا مورد استناد ماست ؟ و نکته اصلی اینکه محتوای تعریف شده در یک برنامه تا چه اندازه خود را باید متعهد به تعاریف تعریف شده ای بداند که خود دچار تعریفی نسبی هستند . بنابراین من فکر می کنم این نوع برخورد با موضوع می تواند بر گرفته از یکی از اظلاع همان نسبیت باشد .

ودر مورد ساختار ، شاید یک مثال بتواند کمی موضوع را باز تر کند ، تصور کنید قرار است من از شما یک پرتره بکشم برای کشیدن این پرتره معیار ها و قواعدی هست مثلن فاصله دو گوش از همدیگر ، تقارن چشمها ، فاصله هایی که بین هر یک از اعضای سر هست تناسب کله واز همه مهمتر زاویه دید . در مرحله بعد برای بررسی و نقد پرتره ای که من کشیده ام ، بازقواعدی هست که می توانید با اتکا با آن قواعد آنرا نقد کنید ، قواعد و معیارهایی که بر گرفته از خود ساختار و سبک کار است ، حالا در وضعیت دیگر من اگر از شما پرتره ای کوبیسمی بکشم که قاعدتن هم نیم رخ شما هست و هم تمام رخ شما و فاصله واقعی چشمها و گوش ها بهم ریخته است آیا می شود بر اساس قواعد پیشین آنرا نقد کرد ، مساله اینجاست که نقد ساختاری در این مورد کارایی ندارد بلکه نکته مهم اینجا، کانسپت بر آمده از این کوبیسم است ، این محتوای کلی می گوید زمانی که من بعد چهارم یعنی زمان را از قاعده ی طول ، عرض و ارتفاع جدا کنم ، همزمان می توانم نیم رخ و تمام رخ شما را داشته باشم . پس در چنین فرمتی کانسپت است که ساختار را می سازد درست عکس این گفته باختین که : هر شکل جدید محتوایی جدید می آفریند . در واقع ساختار این برنامه هم بر می گردد به چنین وضعیتی ، با این توضیح که بررسی ساختاری و قواعدی در آن موضوعیت ندارد اساسن تعریف ساختاری از از آن بر می گردد به درونمایه ، و این درونمایه برای من نوعی قیاس یا در هم آمیزی دو وضعیت واقع و مجاز است ، چند مدت پیش برنامه ای را از یک مخترع جوان هندی در "تاک شوی تد" دیدم ، صحبت هایش را با این مقدمه شروع کرد که ما در مرحله اول تکنولوژی واقعیت را به مجاز افزوده ایم یعنی نوعی شبیه سازی امکانات و ابزار و اشیا واقعی در دنیای مجازی که در نوع پیشرفته اش زندگی مجازی ( واقعیت مجازی ) است ، اما نکته ای که این مخترع جوان در پی آن بود مسیری بالعکس بود ، یعنی اضافه نمودن دنیای مجازی به واقعیت . این نکته کلید مقایسه ای بود برای من بین این دو وضعیت ، بطور واضح ما در تاریخ کنونی در چنین وضعیتی هستیم همزمان در دو موقعیت زندگی میکنیم ، با این قیاس که در موقعیت اجتماعی و جغرافیایی زندگی می کنیم که وضعیت و ویژگی های متفاوتی با سایر ملت ها داریم ، نوع حیات مجازی ما به تناسب زندگی اجتماعی ما دارای انتخاب های بیشتر ، آزادی های بیشتر و سلیقه های متفاوت تری است ، ما در دنیای اپ ها و رسانه های جدید حق انتخاب بیشتر ، حق اظهار بیشتر و حق اعمال بیشتر داریم ودر مقابل در دنیای واقعی از این منظر محدود شده ایم ، خصوصن در مورد زنان ، بنا بر این آنچه در دنیای معاصر برای ما رخ داده بنا بر اصل خود، بیشتر در دنیای مجازی است . که مهمترین خصیصه ی آن چند صدایی و تکثر است ، ما می توانیم در این واقعیت افزوده هر طور می خواهیم حرف بزنیم هر طور می خواهیم بپوشیم و هر طور می خواهیم و سلیقه داریم عرضه کنیم و انتخاب کنیم ( هر چه می خواهیم بگوییم) و هر چه می خواهیم ببینیم .این عرصه ی تکثر ، انتخاب های بیشتری را پیش روی ما می گذارد ، تنوع در عرضه بنا بر هر فردیت . اما در مقابل در دنیای واقعی زیسته مان که مقصود اینجا موقعیت خاصی از مکان است همه آن ویژگیها تا حدود زیادی تقلیل یافته و محدود شده است . بنابراین سوال من اینجاست که آیا میشود در موقعیتی واقعی و مبتنی بر بستر زمان حال ، این امکانات متکثر ذکر شده را وارد نمود ، آیا می شود بخش ذهنی و فکری آن را تزریق کرد ؟ بطور واضح آیا می شودبخشی از واقعی های کوچ کرده به دنیای مجازی را دوباره به واقعیت باز گرداند ؟ آیا این محدودیت ها قابل گسترش هستند ؟ آیا فردیت های پنهان شده در فاکتور های دیکته شده را می توان در موقعیتی عمومی تر شفاف کرد ؟ آیا خود واقعیت را می شود بر واقعیت افزود ؟

بر این اساس فرمت این برنامه طوری بود که هر کس می توانست متن خودش را به طراحی خودش اجرا کند ، یکی با حرکت نمایشی یکی بدون هیچ حرکتی و تنها متکی بر خوانش ساده. هر کس مقداری فضا و زمان داشت تا طبق نظر و قاعده خودش آنرا اجرا کند ، البته با دیدگاه و قابلیت فردی خودش ، نقاش ، بازیگر و شاعر هر سه در یک قاعده مشترک حق اظهار خود را داشتند و در سوی مقابل البته مخاطب نیز این حق را داشته و دارد که همچون وادی مجازی طبق سلیقه و انتخاب خود گزین کند یا ارتباط بگیرد ، نوعی تکثر در ارائه از سوی اجراگران و تکثر در انتخاب برای مخاطبان ، شبیه آنچه در مجاز امروز ما جریان دارد ، در واقع این کلیت برنامه نیست که اهمیت دارد بلکه اجزای متکثر هستند که مهم اند ، و بسته ای از چند گانگی در مقابل مخاطب است که می تواند با آن برخوردی گزین شده و چند گانه کند نه برخوردی یکسان و ارگانیک به مفهوم ساختار کلی و رایج آن . هر بخش یا به عبارتی هر فرد اجراگر نوعی از واقعیت تعریف شده از سوی خود را به نمایش می گذارد چه در خوانش متن و چه در تعریف روایت ، اینجا تنها انتخاب مخاطب نیست بلکه تشخیص او هم حائز اهمیت است اوست که به ظرافت می تواند میزان واقعیت هر فرد را غربال کند .
من فکر می کنم می شود برنامه هایی را طراحی کرد بر مبنای چند صدایی ، پلی فونیک ، که در یک قالب کلی هر جز می تواند خود به تنهایی نیز مولف باشد.
یعنی در این چنین فرمتی هر هنرمند، اجراگر طرحی از پیش تعیین شده یا دستوری نیست
و از همه مهمتر خودش دارد خودش را کارگردانی می کند ، و نقش من در این کار فقط یه تنظیم کننده و تسهیلگر باشد .در مجموع کل فرایند یک کار چند آوایی میشود، نوعی کار متاثر از فضای یکی نسبت به دیگری.
مشکل اینجاست که ما اینجا ، تعریف جدید نمی خواهیم، و قاعده ی نقدمان رو بر اساس ، فرمت های تعریف شده و همیشگی می گذاریم.
ولی قصد من این بوده که از این ساختار ، به فرمتی برسم که بتواند از خط قرمزهای واقعیت اشاره شده عبور کند که ظاهرن اصلن این نکته در پوشش احاطه ی آزادی های وسیعتر مجازی کمرنگ می شود که هنوز نمی دانم چرا ؟ چرا عبور از این قاعده در موقعیتی شبه عمومی خفیف می شود؟. در مجموع شکل این برنامه با تکیه بر نوعی اجرای مبتنی بر بداهه و ترکیبی از هنرمندانی با نگاه ها و گرایش های مختلف در اجرای یک متن یا روایت های شخصی خودشان از زندگی واقعی طراحی شده بود .

 




احمد علی کارگران    | فروردین 1395    | پلاتو آفتاب


 [ PDF    [  MOON STORY

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد