......[      AhmadAli    Kargaran        ]......

......[ AhmadAli Kargaran ]......

Artist .environmental art & site spesific installation .Born in Gambroon city. Iran.
......[      AhmadAli    Kargaran        ]......

......[ AhmadAli Kargaran ]......

Artist .environmental art & site spesific installation .Born in Gambroon city. Iran.

[ مـــــــکالمه ای با یک مـــــــــرده]


 

مکالمه ای با یک مرده
حدود یک متر با هم فاصله داشتیم اولین بار بود که می دیدمش ،دستمان را به سمت هم دراز کردیم اما بهم نرسیدند انگار چشمم در تخمین فاصله اشتباه کرده بود حس کردم کمی دورتر است ، البته گمان نکنم دستهایش را دیده بودم حسش کرده بودم که دارند به طرفم می آیند . حالا که درست فکر می کنم و آن صحنه را دوباره مرور می کنم می بینم فقط چشمایش را دیده ام فقط دو تا چشم بود . گفت : با شکوه ترین مرگی که دلت می خواهد چیست ؟ از کلمه ی باشکوه اش خوشم نیامد مکث کردم داشتم توی دلم می گفتم با شکوه چه مسخره است که دوباره گفت : مزخرفترین شکل مردنت را بگو? راستش از این سوالش خوشش آمد توی ذهنم داشتم مرور می کردم حالات مختلف مرگ را که دوباره حس کردم آن چشمها دورتر رفته اند گفتم لابد بخاطر نور کم پلاتو است از آنجایکه دست روی نکته حساسی گذاشته بود بی خود نبود که من هم کیف کنم هم با خودم فکر کنم این توهم فاصله هم لذتی دارد الان.

  

چند دقیقه ای که گذشت گفتم : غرق شدن . دیدم چشمهایش مسخره ام می کنند پیدا بود که خنده اش گرفته، گفتم : خب خیلی از احتمالات را مرور کرده ام اما اگر غرق شوم با شکوه است دوباره حس تمسخر اش را دیدم گفتم : ببین وقتی تو می میری چه فرق می کند آخه خب مرده ای این شکوه و مسخرگی اش برا ی زنده هاست که اهمیت دارد . پلکهاش افتاد و دوباره کمی دورتر رفت حالا آن همه آدم و همهمه های دوربرمان را نمی دیدم فقط دو تا لکه ی سفید که شکل چشم بود در فاصله ای نزدیک به انتهای سالن پلاتو به من نگاه می کردند . از این به بعد مکالمه مان یکطرفه شد دوباره شروع کردم به حرف زدن : وقتی قرار است زیر آب خفه شوی طول زمانش کوتاه است احتمالن صد ثانیه ، اما این صد ثانیه کیفیت بالایی دارند در حین این زمان کوتاه، همه ی خاطرات زندگی ات عین فیلمی با سرعت بالا از جلو چشمت رد می شوند پس زمینه اش هم ارکستر بزرگی است که قطعه ای از سمفونی ده بتهوون را مخصوص برای تو می نوازد آنجا که همسرایان زمزمه شان بالا می رود در ر مینور ، بعد که قطعه تمام می شود یکمرتبه صدای کهربایی گیتار برقی بلند می شود بادی گای ، ساتریانی ، جانی لنگ ، دیوید گلیمور ، بی بی کینگ ، کلاپتون ، استیو وان ری ، جیمی هندریکس انتهایش هم جیغ گیتار برقی خدا . نمی دانم که این جمله را گفته :" صدای گیتار برقی صدای خداست ". آه چه حالی می دهد تصور کن صدای خدا !!!
می دانی جالب اینجاست که خاطراتی را بیاد می آوری که حتی یک بار هم نتوانسته بودی بیادشان بیاوری می فهمی چه لحظه ی باشکوهی است البته بیشتر از این جهت می گویم که کیفیت دردش فرقش می کند اصلن دردش ذهنی ست نه جسمی مثلن اگر قرار باشد به آنی زیر ماشینی بروی یا در لحظه ای که اصلن نمی دانی کی است جسمی تو را خرد کند یا سرطان بگیری آنقدر این پروسه درد جسمی ، ملال آور و سخت است که زهر از زندگی ات می زند بیرون . خیلی برایم مسخره است که آدم بیهوش شود حالا هر چند مدت که باشد بعد هم بی اینکه هشیار باشد بمیرد این همان مزخرفترین شکلش است که پرسیدی . اصلن می دانستی خیلی از جاشووهای جزیره لحظه ای که دیگر یقین می کنند زیر آب می میرند دهانشان را باز می گذارندو آب دریا را می خورند، بخاطر همین است که این لحظه از زندگی ما بین الحیات است ، هم مرگ تو را می خواهد هم تو مرگ را می خواهی. نوعی تناقض همسو است ، نوعی تسلیم خوش به آنی است . آنی که کیفیتش برابر طول زمان زندگی ،شاید هم خیلی بیشتر از زندگی است .
همینطور یکسره گفتم و گفتم ، راستش داشتم از فلسفه بافی ام خوشم می آمد از اینکه اینطور کلمات را برای خودم جادو می کنم .
از اینکه مردنم را به رخش می کشم .
دستم هنوز دراز بود که دستهایش را بگیرد ولی یادم نبود که از ازش فقط دو چشم مانده آنهم دور ، و هی داشت دورتر می رفت ، حس کردم چقدر بیشعور بوده ام که مرگی با شکوه را خلاصه کرده ام ریخته ام درونم بعد هم درش را سفت بسته ام گذاشتمش برای خودم . می دانید :
هر مرگی با شکوه است اصلن خود مرگ با شکوه است .
مردنت مبارک دوست .


احمد علی کارگران

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد