چرا ساختار این برنامه و این نوع
کار آشفته است ، اصلن این چه نوع کاریست ؟ با چه دلیلی نامش داستان خوانی است ؟
از قسمت آخر شروع می کنم ، تعریف ما از داستان خوانی چیست ، آیا
تعریف مشخصی داریم ؟ مثلن اگر کسی بیاید و داستان را با لحن مناسب و هجای درست
واژه ها ،صدای رسا و بی لکنت بخواند و اوج و فرود را رعایت کند این تعریف درست تر
است یا اگر مثلن کسی حرکاتی چون تاکید های اشاره ای یا چشمی و در کل ترفند های
گیرا به کار اضافه کند ؟
یا در شکلی دیگر از ابزار و امکانات واقعی در کنار بدن به
عنوان یک ابزار کارآمد استفاده کند ؟ یا بجای خوانش مکتوب آنرا از بر بخواند ؟
واقعن تعریف درست کدام است ؟ واگر کمی بر گردیم به پیش تر از ثبت و نوشتار مکتوب،
تعریف انسان پیشین از خواندن در جمع چه بوده است ؟ یا خود داستان پیش از مرحله
پیدایش نوشتار اگر ویژگی های ساختاری و طراحی درست داستان را داشته است، اسمش چه
بوده ؟ و در مجموع این تعاریف و معیارها تا کجا مورد استناد ماست ؟ و نکته اصلی
اینکه محتوای تعریف شده در یک برنامه تا چه اندازه خود را باید متعهد به تعاریف
تعریف شده ای بداند که خود دچار تعریفی نسبی هستند . بنابراین من فکر می کنم این نوع
برخورد با موضوع می تواند بر گرفته از یکی از اظلاع همان نسبیت باشد .
ودر مورد ساختار ، شاید یک مثال بتواند کمی موضوع را باز تر کند ،
تصور کنید قرار است من از شما یک پرتره بکشم برای کشیدن این پرتره معیار ها و
قواعدی هست مثلن فاصله دو گوش از همدیگر ، تقارن چشمها ، فاصله هایی که بین هر یک
از اعضای سر هست تناسب کله واز همه مهمتر زاویه دید . در مرحله بعد برای بررسی و
نقد پرتره ای که من کشیده ام ، بازقواعدی هست که می توانید با اتکا با آن قواعد
آنرا نقد کنید ، قواعد و معیارهایی که بر گرفته از خود ساختار و سبک کار است ،
حالا در وضعیت دیگر من اگر از شما پرتره ای کوبیسمی بکشم که قاعدتن هم نیم رخ شما
هست و هم تمام رخ شما و فاصله واقعی چشمها و گوش ها بهم ریخته است آیا می شود بر
اساس قواعد پیشین آنرا نقد کرد ، مساله اینجاست که نقد ساختاری در این مورد کارایی
ندارد بلکه نکته مهم اینجا، کانسپت بر آمده از این کوبیسم است ، این محتوای کلی می
گوید زمانی که من بعد چهارم یعنی زمان را از قاعده ی طول ، عرض و ارتفاع جدا کنم ،
همزمان می توانم نیم رخ و تمام رخ شما را داشته باشم . پس در چنین فرمتی کانسپت
است که ساختار را می سازد درست عکس این گفته باختین که : هر شکل جدید محتوایی جدید
می آفریند . در واقع ساختار این برنامه هم بر می گردد به چنین وضعیتی ، با این
توضیح که بررسی ساختاری و قواعدی در آن موضوعیت ندارد اساسن تعریف ساختاری از از
آن بر می گردد به درونمایه ، و این درونمایه برای من نوعی قیاس یا در هم آمیزی دو
وضعیت واقع و مجاز است ، چند مدت پیش برنامه ای را از یک مخترع جوان هندی در
"تاک شوی تد" دیدم ، صحبت هایش را با این مقدمه شروع کرد که ما در مرحله
اول تکنولوژی واقعیت را به مجاز افزوده ایم یعنی نوعی شبیه سازی امکانات و ابزار و
اشیا واقعی در دنیای مجازی که در نوع پیشرفته اش زندگی مجازی ( واقعیت مجازی ) است
، اما نکته ای که این مخترع جوان در پی آن بود مسیری بالعکس بود ، یعنی اضافه
نمودن دنیای مجازی به واقعیت . این نکته کلید مقایسه ای بود برای من بین این دو
وضعیت ، بطور واضح ما در تاریخ کنونی در چنین وضعیتی هستیم همزمان در دو موقعیت
زندگی میکنیم ، با این قیاس که در موقعیت اجتماعی و جغرافیایی زندگی می کنیم که
وضعیت و ویژگی های متفاوتی با سایر ملت ها داریم ، نوع حیات مجازی ما به تناسب
زندگی اجتماعی ما دارای انتخاب های بیشتر ، آزادی های بیشتر و سلیقه های متفاوت
تری است ، ما در دنیای اپ ها و رسانه های جدید حق انتخاب بیشتر ، حق اظهار بیشتر و
حق اعمال بیشتر داریم ودر مقابل در دنیای واقعی از این منظر محدود شده ایم ، خصوصن
در مورد زنان ، بنا بر این آنچه در دنیای معاصر برای ما رخ داده بنا بر اصل خود،
بیشتر در دنیای مجازی است . که مهمترین خصیصه ی آن چند صدایی و تکثر است ، ما می
توانیم در این واقعیت افزوده هر طور می خواهیم حرف بزنیم هر طور می خواهیم بپوشیم
و هر طور می خواهیم و سلیقه داریم عرضه کنیم و انتخاب کنیم ( هر چه می خواهیم
بگوییم) و هر چه می خواهیم ببینیم .این عرصه ی تکثر ، انتخاب های بیشتری را پیش
روی ما می گذارد ، تنوع در عرضه بنا بر هر فردیت . اما در مقابل در دنیای واقعی
زیسته مان که مقصود اینجا موقعیت خاصی از مکان است همه آن ویژگیها تا حدود زیادی
تقلیل یافته و محدود شده است . بنابراین سوال من اینجاست که آیا میشود در موقعیتی
واقعی و مبتنی بر بستر زمان حال ، این امکانات متکثر ذکر شده را وارد نمود ، آیا
می شود بخش ذهنی و فکری آن را تزریق کرد ؟ بطور واضح آیا می شودبخشی از واقعی های
کوچ کرده به دنیای مجازی را دوباره به واقعیت باز گرداند ؟ آیا این محدودیت ها
قابل گسترش هستند ؟ آیا فردیت های پنهان شده در فاکتور های دیکته شده را می توان
در موقعیتی عمومی تر شفاف کرد ؟ آیا خود واقعیت را می شود بر واقعیت افزود ؟
بر این اساس فرمت این برنامه طوری
بود که هر کس می توانست متن خودش را به طراحی خودش اجرا کند ، یکی با حرکت نمایشی
یکی بدون هیچ حرکتی و تنها متکی بر خوانش ساده. هر کس مقداری فضا و زمان داشت تا
طبق نظر و قاعده خودش آنرا اجرا کند ، البته با دیدگاه و قابلیت فردی خودش ، نقاش
، بازیگر و شاعر هر سه در یک قاعده مشترک حق اظهار خود را داشتند و در سوی مقابل البته
مخاطب نیز این حق را داشته و دارد که همچون وادی مجازی طبق سلیقه و انتخاب خود
گزین کند یا ارتباط بگیرد ، نوعی تکثر در ارائه از سوی اجراگران و تکثر در انتخاب
برای مخاطبان ، شبیه آنچه در مجاز امروز ما جریان دارد ، در واقع این کلیت برنامه
نیست که اهمیت دارد بلکه اجزای متکثر هستند که مهم اند ، و بسته ای از چند گانگی
در مقابل مخاطب است که می تواند با آن برخوردی گزین شده و چند گانه کند نه برخوردی
یکسان و ارگانیک به مفهوم ساختار کلی و رایج آن . هر بخش یا به عبارتی هر فرد
اجراگر نوعی از واقعیت تعریف شده از سوی خود را به نمایش می گذارد چه در خوانش متن
و چه در تعریف روایت ، اینجا تنها انتخاب مخاطب نیست بلکه تشخیص او هم حائز اهمیت
است اوست که به ظرافت می تواند میزان واقعیت هر فرد را غربال کند .
من فکر می کنم می شود برنامه هایی را طراحی کرد بر مبنای چند صدایی
، پلی فونیک ، که در یک قالب کلی هر جز می تواند خود به تنهایی نیز مولف باشد.
یعنی در این چنین فرمتی هر هنرمند، اجراگر طرحی از پیش تعیین شده
یا دستوری نیست
و از همه مهمتر خودش دارد خودش را کارگردانی می کند ، و نقش من در
این کار فقط یه تنظیم کننده و تسهیلگر باشد .در مجموع کل فرایند یک کار چند آوایی
میشود، نوعی کار متاثر از فضای یکی نسبت به دیگری.
مشکل اینجاست که ما اینجا ، تعریف جدید نمی خواهیم، و قاعده ی
نقدمان رو بر اساس ، فرمت های تعریف شده و همیشگی می گذاریم.
ولی قصد من این بوده که از این ساختار ، به فرمتی برسم که بتواند
از خط قرمزهای واقعیت اشاره شده عبور کند که ظاهرن اصلن این نکته در پوشش احاطه ی
آزادی های وسیعتر مجازی کمرنگ می شود که هنوز نمی دانم چرا ؟ چرا عبور از این
قاعده در موقعیتی شبه عمومی خفیف می شود؟. در مجموع شکل این برنامه با تکیه بر
نوعی اجرای مبتنی بر بداهه و ترکیبی از هنرمندانی با نگاه ها و گرایش های مختلف در
اجرای یک متن یا روایت های شخصی خودشان از زندگی واقعی طراحی شده بود .



احمد علی کارگران | فروردین 1395 | پلاتو آفتاب